خود نویسندگان هم کتاب نمیخوانند؛ چه برسد به مردم!
وی ادامه داد: «برخوردهایی که در بین نویسندگان وجود دارد، ایجاد گروههای بسته و باندبازیها و... از جمله رفتارهایی است که باعث شده من هیچ وقت دلم نخواهد به این فضاها نزدیک شوم. تنها بعضا رد و نشان این مسائل را در اخبار مطبوعات و خبرگزاریها میخوانم و یا به گوشم میرسد.»
غفارزادگان اظهار داشت: «به نظر من همین مسائل غیر مرتبط با ادبیات و حواشی مختلف روی کسادی بازار و بیمیلی مخاطبان به خواندن آثار تاثیر داشته است.»
نویسنده رمان «کتاب بینام اعترافات» توضیح داد: «البته بیرونقی بازار نشر در ایران، اتفاق تازهای نیست، در بهترین دوران هم تیراژ متوسط کتاب در کشور 2 تا 3 هزار نسخه بوده است، بنابراین اینکه در هر دورهای دنبال مقصر تازه بگردیم، کار بیهودهای است.»
وی درباره پایین بودن سرانه مطالعه در کشور گفت: «واقعیت این است که در کشور ما خود نویسندگان هم کتاب نمیخوانند و به خواندن احساس نیاز نمیکنند، حالا چه برسد به مردم!»
غفارزدادگان همچنین درباره تاثیر کیفیت پایین آثار ادبی در بیمیلی مخاطبان به خواند کتاب، اظهار داشت: «مشکل عمده نویسندگان این است که حتی جرأت ندارند خودشان را در داستانهایشان ببینند؛ یعنی نویسندگان ما معمولا از متن جدا هستند و این مساله روی کیفیت کار آنها تاثیر کذاشته است.»
وی ادامه داد: «اگر آثار نویسندگان مطرح غربی مانند سلین یا حتی نویسندگان مطرح ایرانی مانند هدایت، ساعدی، بهرام صادقی و ... را مورد بررسی قرار دهیم، میبینیم که نوشتن برای آنها، امری جوششی بوده است. آنها با نوشتن به نیازهای درونی خود و مشترکات انسانی در جامعه خود پاسخ میدادند، نه اینکه دنبال جوابگویی به نیازهای بازار باشند.»
نویسنده مجموعه داستان «ایستادین زیر دکل برق فشار قوی» درباره ناشران نیز گفت: «من چندان از مشکلات ناشران سردرنمیآورم، اما آنطور که سراغشان را دارم و میشناسمشان، حالشان خوب است.»
http://www.ana.ir/news/37492