در راه که می رفت، می خرامید، دست اندازان و عیّاروار می رفت با سیزده بند گران. گفتند: این خرامیدن از چیست؟
گفت: زیرا که به نحرگاه می روم.
و می گفت چنین باشد سزای کسی که با اژدها در تمور خمر کهن خورد.

از تذکره ی حسین منصور / عطار