چند نکته:
اول این که یه تفاوت هایی باید میان منتقد و محلل باشد، وگرنه منتقد- محلل همانا می شود پاانداز که نه منتقد است نه محلل. بلکه خواجه حرمسراست...
این که یه بابایی در مورد چیزی که نمی داند فرمایش بفرماید هیچ ایرادی نیست. خارال مال خودش است. می خواهد با زردک پر کند می خواهد با کلم. اما این که یکی آن فرمایش شیکمی را تایید شیکمی بکند باید جلو فرهگستان زبان شلاقش زد تا هم درد تازیانه چشد هم خفت مکان برد. برای ابراز محبت یا چاپ کتاب راه های دیگری هم هست دادا...
این که آکله ای ناگهان تبدیل به عفیفه ای شود یا پریود است یا یکی از شخصیت های رمان وطنی...
این که یه مار زنگی ناگهان تبدیل به موری بی آزار شود یا انتشاراتی زده است یا دوران پسا زنگینگی را طی می کند که زهر کاراتری بیندوزد...